نمیدونم از شیشه بگم یا از سنگ
نمیدونم این سنگه که به حکم عادت شیشه رو می شکنه
یا
شیشه ست که اونقدر خودش و به سنگ نزدیک میکنه که به خاطرش به دست خودش خرد میشه
شاید شیشه زیادی غرق شده بود
یا شاید سنگ ...
اما یه چیزه که شاید دل شیشه شکسته رو آروم میکنه
درسیه که کنار سنگ گرفته هرچند به قیمت شکستنش تموم شد
اینکه سنگ به هر حال سنگه هر چند یه مدت خودشو فراموش کنه
هرچند بخواد از جنس شیشه بشه
اما من فکر نمی کنم سنگ هم گناهی داشته باشه
شاید دوستیشون از اول اشتباه بود
نمیدونم...
salam weblog e ghashngi dary be manam sar bezan tnx bye
سلام...
میخواستم این رو بدونی که اگه شیشه نمیشکست باید از خودمون سوال میکردیم...
موفق باشی
سلام دوست عزیز.
وبلاگ زیبایی داری.
والا من که از حرف هاتون چیزی سر در نیاوردم.
نمیدونم دوزاری من کجه یا تلفن شما خرابه!(شوخی کردم!!)
راستی اگه وقت داشتین به وبلاگ این بنده حقیر هم یه سری بزنید!
بای
سلام
شیشه هم از جنس سنگه..می دونی که
در ضمن میدونی که *ضربه* در چند صدم ثانیه اتفاق می افته
من معاشقه شیشه را با سنگ دوست می دارم
عریان و بی پرده در نهایت ایثار
با محصلی از شکست
شکست غرور و سکوت
و پرواز،پرواز تا فریاد
و ماندن و رفتن
شیشه برای اثباتِ بودن خویش می شکند
هر تکه هزار تکه،هر تکه هزار گواهی
و سنگ،سنگ است
وسنگ برای اثباتِ بودنش
می شکند شیشه را و سکوت را و فاصله را
شروعش را پایانی نیست
و پایانش شروعی تازه تر است
هوای تازه،نوزاد خلف
دروغ حقیقتی ست در پس پرده های کشیده
حکایت شیشه و سنگ عریان ترین حقیقت عشق است
دروغ چرا؟
تا شکستنی نباشد
عشق و عاشقی در پس پرده های مخملی سرخ زیبا به نظر نمی رسد....
اینم یه شعر آلبالویی خیلی خوشکل واسه شیشه و سنگ شما که دست کمی از این شعر در زیبایی نداره
یا حق