تو میدهی سیب خود را به من
و کلام شیرینت را
ومهرت را
ومی گویی که
دلت را!
و زبان به کلام محبت آمیز می گشایی
وگویا وشیوا سخن می رانی از جادوی مهری ناب
وباز مینوازی نت های موزون محبت را
و من سرمست وغرق دررویایی دست نیافتنی
ودگر روز می نوازی
آهنگی غریب
آهنگی ناموزون
ومرا به بهایی اندک
به نیمی از بهای سیبی که به من بخشیده بودی
می فروشی ومیروی!....
سلام قشنگ بود .ادامه بده..موفق باشی. راستی این اهنگ موسیقی یکی از ترانه های گروه متالیکا است که اتفاقا من باهاش حال میکنم.!