آرام وبی صدا درست مثل ماهی دور از آب در واپسین لحظات
در لحظه تسلیم
دربرابر آنچه که هرگز به آن نمی اندیشید
میخزم تا ساحل نجات
لبهایم تناسه بسته ازعطشی که شوری دریا
می خشکاندش بیشتر از پیش
ومیترکاندتاول لبهای آلوده به حرارتم را
اینبار سرگشته وحیران
همچون عروسکانی
که بی اختیار ...
می آیند
می خندند
می گریند
میخو ابند
ومی میرند
سردی تنم دیگر تاب تحمل تب استخوانهایم را ندارد
وقفس تنگ سینه راه برنفس بسته
دیگرنه کلامی
نه حرفی
نه نوایی
هیچ یک مرحم بر زخم کهنه دل نمی گذارند
باز تنهایم
وشوری آبی که به تلخی می گراید
زخم دل رامی سوزاند
سوزشی عمیق
تاعمق جان
سلام
عالی بود مثل همیشه موفق باشی
قربانت
بای
سلام نازمهر جون زیبا بود مثل همیشه من که حال کردم
به من هم یه سر بزنی خوشحال میشم با بای...
تو چرا آپدیت نمی شی تنبل خانوم؟
سلام.
من کلمه تناسه رو نتونستم تو لغتنامه دهخدا پیدا کنم.
آیا مرجعی سراغ دارید که این کلمه درش ذکر شده باشه؟
سلام، ما با غرب مذاکره و صحبت کردیم، حالا بگذارید با خودمان صحبت کنیم. در خواست گفتگوی ملی برای باز سازی.
سلام، ما با غرب مذاکره و صحبت کردیم، حالا بگذارید با خودمان صحبت کنیم. در خواست گفتگوی ملی برای باز سازی.