شیشه وسنگ

نمیدونم از شیشه بگم یا از سنگ
 نمیدونم  این سنگه که به حکم عادت شیشه رو می شکنه
یا
شیشه ست که اونقدر خودش و به سنگ نزدیک میکنه که به خاطرش  به دست خودش خرد میشه

شاید شیشه زیادی غرق شده بود
یا شاید سنگ ...
اما یه چیزه که شاید دل شیشه شکسته رو آروم میکنه
درسیه که کنار سنگ گرفته هرچند به قیمت شکستنش تموم شد
اینکه سنگ به هر حال سنگه هر چند یه مدت خودشو فراموش کنه
هرچند بخواد از جنس شیشه بشه
اما من فکر نمی کنم سنگ هم گناهی داشته باشه
شاید دوستیشون از اول اشتباه بود
نمیدونم...

طلوع

آیا میشه امیدوار به این باشیم که غروب همیشه طلوعی دوباره به همراه داره
یا غروب برنده ست درنهایت کدامیک ابدی هستندوجاودانه یا کدامیک مسند قدرت رو ترک میکنن
غروب یا...؟

غروب

نمیدونم چرا همیشه غروبای پاییزی بوی غم رو برام به همراه میاره
نمیدونم چرا باینکه هنوز بیست وچند روز تا پاییز مونده بوی غمش مشاممو پر کرده  یه غروب سنگین که حتی سرما ش وجودمو کرخ کرده صدای ناموزون تپش قلبم تو گوشم پیچیده  انگار اونم می خواد فرار کنه اگه از تو سینم  بپره وبره فکر میکنم دیگه اروم بگیرم شاید دیگه بوی پاییزم نتونه غممو هزار برابر کنه اما اگه دل بپره وبره خودش باخته چون دیگه تنهایی باید  به استقبال پاییز بره
غروبای پاییز همیشه برام غم انگیزه
نمیدونم شاید قراره یکی از غروبای پاییزی منم...