واسه دلتنگی...

گاهی وقتا شاید

یه روزی مثل اونروز

تو تموم دلتنگیات

درست وقتی که انتظارشو نداری

میبینی دستای مهربونش

حس میکنی رایحه تنشو

میشنوی صدای آرومشو

که تو گوشت پچ پچ میکنه

پچ پچ اما شمرده وگوشنواز

همونوقته که دلت قرص می شه

دیگه دلشوره نداری

دیگه دستتم نمی لرزه

حالا دیگه آرومی

آروم...

دیگه سنگینی دردو رو تنت حس نمیکنی

آخه حالا درست وسط قلبت نشسته

شایدم واسه همینه که قلبت آروم گرفته

خوب به صداش گوش کن

تاپ تاپ تاپ...

آروم وموزون

مثل وقتی که خوابی ویه خواب شیرین میبینی

حالا میدونم وقتایی دلتنگی خودم گمش کرده بودم

اما هرجا باشم پیدام می کنه

تو شادی باشم یا تو غصه...

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
روزبه پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:49 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام خوبی؟؟
عالیه
به من هم سر بزن منتظرم البته با نظر
منتظرم

سکوت را می شکنم با صدای قلم سکوت سنگین چند ماهه را اما باز هم ساکتم و زبانم قاصر است می نویسم تا آرامش یابم که اگر صد بار بگویم آرام نخواهم شد می نویسم برای دلم...برای کسی که بفهمد و وقتی می خواند صدای فریاد را از بین حرف حرف کلماتم بشنود... می نویسم برای کسی که با چشم دل ببیند ... وبرای کسی که با گوش جان بشنود ...می نویسم برای اهل دل و قلم هر چند که خود قطره ای از دریای احساسم ...می نویس تا پاسخ اشک هایم را داده باشم ... قلم را بر کاغذ می لغزانم تا به نوای دلم جوابی بدهم و....

ساناز دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:55 ب.ظ http://ghatre-dar-bikaran.blogsky.com

سلام
مثل همیشه زیبا بود
عالی بود
موفق باشی
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد