خدای عشق


به نام خداوندمهربان


خداوندخوبیها و مهربانیها
خدای عشق
خدای تنهائیهای من و تو
خالقی که نمیخوابد تا تو بخوابی و تن خسته ات را بر دوش میکشد تا بار سنگین گناهانت را بر شانه هایت حس نکنی .
.لیک مگرمیتوان سنگینی اینهمه گناه راحس نکرد؟!

معبود من
ما حیا نمی کنیم از گناه کردن و تو حیا می کنی از بخشیدن تنها توئی که خسته نمی شوی از شنیدن و تنها توئی که خسته نمی شوی از دیدن.

آنگاه که چشم ا زخطاهایم فرو می بندی گو یا در خوابی و مرا نمی بینی
و آنگاه که دستان لرزانم را می بینی در شب تار باشد یا در روز روشن بی درنگ دستت را به سویم دراز می کنی بی آنکه برای یک بار حتی یک لحظه با خود بگوئی این همان تنهای
 ر وسیاه
منست.

هرگز…….هرگز چنین نخواهی گفت ، هرگز چنین نخواهی کرد.

این بار هم  من مانده ام
خسته از بار گناه
و چشمانم به دستان همیشه مهربان منتظرت...

بارون




دلم تنگه واسه بارون
واسه صدای تلنگرش رو شیشه گلخونه ی خونه قدیمیمون
واسه صدای شرشرش توی ناودون
واسه صدای گوش نوازش
واسه بوی عطر خاک نمزده ی کوچه مون
واسه ایستادن پشت پنجره وتماشای رقص آرومش از آسمون
آخ که دیگه  اینبار دلم یه آسمون پر ازابر میخواد
یه عالمه ابر پر از بارون می خواد
می خوام که برم زیر بارون
بشورم غبارغم واز تن کرخ ومضطربم
می خوام که لمس کنم بابند بند انگشتام تک تک قطره هاشو
دلم تنگه واسه بارون
نمی دونم  اولین بارون رو کی دیدم
اما انگار خیلی وقته که ندیدمش
میخوام که چشمامو ببندم وسرمو بگیرم رو به آسمون
میخوام که غرق بشم تو رویای ناب کودکی
میخوام که رها شم ازکویر تن
میخوام که پرواز کنم تا دیار آرامش
آرامشی دست نیافتنی
دلم تنگه واسه بارون

گل بی خار




دلم می خواد از تو بگم
واسه تو بگم
از تو تک ستاره زندگیم
از تو گل سرخ و نازی که شکفتی و عطرت فضای زندگیم رو معطر کرد
مثل یه بذرِ کوچیک تو وجودم جوونه زدی
و مثل یه نهالِ کوچولو زندگیمو سبز کردی
سبزِ سبز
مثل یه سبزه زار
صدای خنده هات رو که با سخاوت تقدیمم می کنی تمام ناراحتی رو از دلم می تکونه
وقتی می گی دوستم داری دیگه از خدا هیچی نمی خوام
وقتی سرمو رو سینه ت می ذارم با صدایِ قلب کوچیکت آرومم می شم
آرومِ آروم
می خوام که بستری باشم واسه قد کشیدنت
واسه رستنت
می خوام که برکه ایی باشم واسه رشد و رویشت
می خوام سنگ صبورت باشم
واسه وقتهای دلتنگی
می خوام که دردت،رنجت،تبت همش و به جون بخرم
می خوام که تکیه گاهت باشم
می خوام واست پل باشم
پاتو رو سینه ام بذاری و از رودخونه مواجِ زندگی به دشت شادکامی پا بذاری
می خوام نرده بونی باشم واسه رسیدنت به قله خوشبختی
یا اگه لازم باشه می خوام نباشم تا تو باشی
نازنازکم نگاهت منو سر مست می کنه
و مروارید اشکت دلم رو غمگین
وقتی سرت رو روی شونه ام می ذاری تا واست لالایی بگم
وقتی چشات رو آروم آروم رو هم می ذاری
مژه های بلندت تیری می شه که می شینه تو قلبم و دیگه هم بیرون نمیاد
عزیزِ دل می دونی چقدر دوستت دارم
اونقدر که می خوام هر چی دارم پیشکشت کنم
اونقدر که می خوام
دنیا رو واست کف دستم بگیرم و واسه یه نگاهت قربونی کنم
تو همه چیز و با خودت آوردی
عشق و محبت و حرارت و گرمی
تو امید رو با خودت آوردی
تقدس عشقِ تو با هیچ عشقی قابل قیاس نیست
گل من تو همه چیز رو با خودت آوردی
دوستت دارم


پاورقی
این مطلب رو واسه پسرِ گلم نوشتم که همه زندگیمِ...